سکوت
شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۳۱ ب.ظ
- دارم سعی میکنم به یاد بیاورم که کجای فیلم و چطور من هم غرق شدم در گرداب تردید و یقین، ایمان و کفر، اعتقاد و عمل. اما انگار سراسرِ فیلم پر بوده از این دوگانهها:
در دانستن سرنوشتِ پدر فریرا، اعتماد کردن به کیچیجیرو، ورود پدرها به جزیره، رفتن به روستایی دیگر، باز کردن در کلبه به روی غریبهها، شوکهشدن از خوشحالی پدرومادری که کودک خود را بهشتی میپندارند، توصیه به لگد کردنِ تمثال برای تحمل شکنجه، کفر پدر رودریگوئز در برابر ایمانِ مونیکا و...
ما با تعقیبِ پدر رودریگوئز میانِ این دوگانهها، در همنشینی با تصاویر آرام و کند، در پسزمینهای از طبیعتِ برهنه به بهانهی یافتن پاسخ به چیزی بیش از سکوت نمیرسیم. سکوت که هراسآمیزترین موقعیت آدمی، مسیری مهآلود و ناپیدا، وادی دوگانههاست که در آن هر بانگی هم نویدِ نجات است و هم آوازِ تباهی.
- برای من این فیلم در کنار «گاو خشمگین» قرار میگیرد. فیلمهایی که در آنها اسکورسیزی صبورانه تلاش میکند با شیبی ملایم شخصیت داستان تنهاترین شود. شخصیتی بزرگ و مغرور با ادعای سعادتمند کردن افراد پیرامونش اما بهواقع گردآوردنِ مهلکهای که خود در آن سرگردان میشود.
Silence (Martin Scorsese, 2016)
