در دنیای تو ساعت چند است؟
ساعت فیلم اما سالهاست خوابیده، فیلمی عقبافتاده، مانده که
هیچ ربطی به زمانه ندارد. فیلمی در ستایشِ خلوارگی و تقدیسِ نوستالژی.
نوستالژیِ پوچ و عبثی که این سالها هیچ برایمان نداشته. در جا زدهایم و
چون نداشتیم، تلاش نکردیم، هیچ هم بدست نیاوردیم و اسفبارتر که خوشایم،
که میبالیم به این انفعال، به این خودلوسکردن.
یادمان میرود عاشقی که جراتِ گفتنِ «دوستت دارم» را ندارد، مجبور به ادا و اطوار میشود. او نه دوستداشتنیست، نه حتا ترحمبرانگیز.